Thursday, January 10, 2008

چگونه با خواندن قرآن عوض شدم 4

نماز واهميت آن در اسلام
با خواندن قرآن سوّمين موضوعي كه توجه مرا بخود جلب كرد اين بود كه خداوند نماز خواندن را براي بندگانش قوياً توصيه كرده و از آنها خوا سته است كه آنرا دقيقاً اجرا كنند . قرآن به ما تعليم مي دهد كه خداوند نماز خواندن و زكات دادن را به ابراهيم و فرزندانش آموخته است. مي فرمايد:
" وماآنها ( ابراهيم و اولادانش و لوط) را پيشواياني قرار داديم كه به امر ما هدايت مي كردند و انجام دادن كارهاي نيك و برباي داشتن نماز و دادن زكات را به آنها وحي نموديم و براي ما بندگاني بودند" انبياء (21 ): 73
سپس در باره اسمعيل فرزند ابراهيم مي فرمايد :
" به ياد آر مطالب كتاب را در باره اسمعيل كه در وعده اش صادق بود . . . . خانواده اش رابه خواندن نماز وپرداخت زكات ، امر مي نمود . . . . " مريم ( 19): 54 و55
سپس مي فرمايد: " سپس كساني جانشين آنها شدند كه نماز را ضايع گذاشتند و پيرو شهوات شدند . . . . . " مريم (19): 59 و مي فرمايد :
" نماز خواندنشان در برابر خانه ( خدا ) چيزي جز سوت كشيدن و كف زدن نبود . . . " انفال( 8 ) :35
اينجاست كه ما مي فهميم پيغمبر اسلام نماز ابراهيم و اسمعيل را كه نسلهاي بعد از آنها، همراه با يكتا پرستي همه را ضايع كرده بودند؛ يعني يكتا پرستي را به بت پرستي و نماز را به دست زدن و سوت زدن تبديل نموده بودند؛ با راهنمائي و تعليم خدا اصلاح كرد. در اين مورد مي فرمايد:
" نمازها و نماز وسطي (نماز مغرب ) را پاس داريد و مطيعانه براي خدا قيام كنيد و اگر بيمناك بوديد، پياده ويا سواره نماز بخوانيد و چون ايمن شديد ، خدا را ياد كنيد . به همان نحو كه تعليمتان داده است آنچه را كه قبلا نمي دانستيد ." بقره (2):238و239
سپس به پيامبرش دستور مي دهد كه او هم مثل اسمعيل عمل كند. مي فرمايد:
به بستگانت دستور ده كه نماز بخوانند و موضوع را پيگيري كن . . . ." طه (20): 132
خداوند نماز خواندن را عامل بسيار بزرگي براي جلوگيري از ارتكاب اعمال زشت (فحشاء و منكر) انسانها معرفي مي كند ولي به ياد خدا بودن را - براي اين منظور - بزرگتر از آن معرفي مي نمايد. مي فرمايد:
"هرچه را از اين كتاب به تو وحي شده است تلاوت كن. و نماز بگزار. كه نماز آدمي را از فحشاء و منكر باز مي دارد . و ذكر خدا بزرگتر است و خدا به كارهائي كه مي كنيد آگاه است. "عنكبوت (29): 45
خداوند خواندن قرآن و برپاداشتن نماز و انفاق كردن را عاليترين عامل موفقيت انسان معرفي نموده مي فرمايد :
"يقيناً آنان كه كتاب خدا را مي خوانند و نماز بپا مي دارند و از آنچه روزي شان كرده ايم آشكارا و پنهاني انفاق مي كنند، به تجارتي اميد دارند كه هرگز ضرر نمي كند." فاطر (35) :29
خداوند بازهم در مورد نماز مي فرمايد:
" اين كتابي است مبارك كه نازل كرده ايم. تصديق كننده چيزي است كه پيش ازآن نازل شده، تا با آن مردم مكه و مردم اطراف رابيم دهي. آنهائي كه به آخرت ايمان دارند، به اين كتاب ايمان دارند . وهم آنها مراقب نمازهاي خويشند . " انعام(6 ) :92 و باز مي فرمايد:
"به آنها دستوري داده نشد جز اينكه خداي را بندگي كنند و دين راخالصانه براي او قرار دهند. دين يكتا پرستان حقگرا. و نماز به پا دارند و زكات بدهند. اين است دين پا برجا و استوار." البيّنه (98): 5
خداوند نماز خواندن را توأم با صبر و شكيبائي يكي از اساسي ترين وسيله دفاعي مؤمنين در برابر مصيبتها و گرفتاريها معرفي مي كند و مي فرمايد:
". . . مژده ده متواضعين را، آنان كه چون نام خدا برده شود در دل بترسند. و بدان هنگام كه به آنها مُصيبتي رسد صبورند و نماز برپا مي دارند . و از آنچه روزيشان كرده ايم انفاق مي كنند." حج ( 22): 34 و 35 و مي فرمايد:
" از صبر نمودن و نماز خواندن كمك بگيريد. مسلماً كار سختي است. ولي نه براي آنهائي كه خاشعند و بي گمان مي دانند كه باصاحب اختيارشان ملاقات خواهند كرد و نزد او باز مي گردند" بقره(2 ): 45 و 46
خداوند نه تنها منافع نماز خواندن را توضيح مي دهد و به آنهائي كه پيروي مي كنند، مژدة موفقيت و آمرزش مي دهد، بلكه آنهائي كه نماز را ترك مي گويند و يا بابي ميلي و كسالت بدان مي گروند و يا نسبت به اجراي آن بي اعتنائي نموده و بدنبال اميال خود مي روند و يا نماز خوانها را به مسخره مي گيرند، شديداً تقبيح مي كند. در اين زمينه مي فرمايد:
" منافقين ( به گمان خود) خدا را فريب مي دهند. ولي خداست كه آنها را فريب مي دهد. وقتي كه به نماز بر مي خيزند، با بي ميلي و براي خود نمائي است. و جز اندكي خدا را ياد نمي كنند." نساء (4 ) : 142
و باز مي فرمايد: " وچون بانگ نماز كنيد، آنرا به بازيچه و مسخره مي گيرند . . " مائده ( 5 ): 58

نگاه به قرآن ما را متوجه چه نكاتي براي نماز خواندن مي كند؟
1- موضوعي كه درنماز خواندن بسيار اهميت دارد اين كه نماز گزار با تمام وجود فكر كند كه همان موقع در برابر خدا ايستاده و با او حرف مي زند. بنا بر اين تمام حركات و صحبتها و افكارش بايد متمركز چنان موضعي باشد و همه را متناسب با چنان موقعيتي بنمايد. تميز بودن بدن و لباسهايش، مؤدب بودن، جدّي گرفتن موضوع، همه را به اين حساب بگذارد كه الآن درحضور خداست و بنابراين هرحركتي كه مي كند، هر كلمه اي كه ادا مي نمايد، هرفكري كه ازخاطرش مي گذرد، بايد توجه داشته باشد كه متناسب با بودنش در حضور خدا باشد.
2- اوقات نماز خواندن، صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشاء ، يعني پنج نوبت است كه در قرآن آمده ولي ما آن را تبديل به سه نوبت كرده ايم. يعني ظهر و عصر را با هم مي خوانيم و نمازهاي مغرب و عشاء را نيز پشت سرهم مي چسبانيم. بايد خود را عادت دهيم و به همان پنج مرتبه كه در قرآن آمده است، برگرديم.
3- نماز را بايد حتماً سرِ وقت تعيين و مُشخصي كه در قرآن نوشته شده بخوانيم. مي فرمايد:
" . . . . يقيناً نماز براي مؤمنين در وقتهاي معين واجب گشته است " نساء (4): 103
نماز صبح: از اوّل فَلَق ( وقتي كه در شرق آسمان، آثاري از روشني روز ظاهر ميشود ) تا درست قبل از طلوع خورشيد. هود (11) : 114 و طه (20 ) : 130 .
نماز ظهر: از وقتي كه خورشيد در وسط آسمان قرار مي گيرد كه ظهر ناميده ميشود، تا موقع نماز عصر. روم (30 ) : 18 .
نماز عصر: ازساعتي بين نيمه دوم روز تا قبل از غروب آفتاب . طه (20 ) : 130.
نماز مغرب: بين غروب آفتاب تا اول تاريكي شب . اسراء (17) :78 هود (11) :114. يعني درست بر عكس موقع نماز صبح كه از اول برطرف شدن تاريكي شب ، تا طلوع آفتاب بود.
نماز عشاء را در ساعات اول شب . طه (20) :130 و هود (11) : 114 .
4- وضو گرفتن: در اين مورد مي فرمايد:
" اي كساني كه ايمان آورده ايد چون به نماز بر خاستيد، صورت و دستهايتان را تا آرنج بشوئيد و سر و پاهايتان را تا قوزك مسح كنيد و . . . . . ." مائده (5): 6
بنابراين بنظر مي رسد كه قبل از هر نماز بايد وضو گرفت و از منافع آن براي سلامتي و شادابي بهره جست. نه اينكه مثلاً صبح وضو بگيريم و تا آخر شب به حساب اينكه وضو را حفظ كرده ايم، براي نمازهاي ديگرمان وضو نگيريم . و دوم اينكه طبق همان آيه در موقع وضو گرفتن بايد بعداز شستن صورت و دستها تا آرنج ، ابتدا سر (تمام سر ) و سپس پاها را تا قوزكها مسح كنيم. پاها تا قوزكها يعني از كف پاها بايد شروع نمائيم ، سپس پشت پا، تا قوزكها همه را مَسح نمائيم. در اينجا حكمت به ما مي گويد كه اگرپا برهنه بوده ايم و پاهايمان خاكي و كثيف هستند، قبل از وضو گرفتن پاهايمان را بشوئيم كه در موقع مَسح كردن دچار آلودگي زيادتري نشويم.
5- خداوند درسوره نساء (4) آيه 43 مي فرمايد: " اي كساني كه ايمان آورده ايد آنگاه كه مَست هستيد گرد نماز خواندن نگرديد، تا بدانيد كه چه مي گوئيد . . . " لذا براي مؤمنين، اين يك "بايد" است كه تمام مطالبي را كه در نماز خواندن به زبان مي آورند معانيش را بدانند. و اگر معناي آنچه را مي گويند ندانند، يعني خودشان نفهمند كه چه مي گويند، حالت همان مستها را پيدا مي كنند كه طبق دستور قرآن بايد گرد نماز خواندن نگردند. براي برطرف كردن اين مشكل دو كار مي توانيم انجام دهيم. يا بايد نمازهايمان را با زبان مادري بخوانيم تا معناي آنچه را مي گوئيم بفهميم و يا بايد معناي آنچه را در نماز هايمان و معمولاً به زبان عربي بيان مي كنيم بطور كامل يادبگيريم. كه اين راه دوم بهتر است. زيرا با توجه به جهاني بودن اسلام و اين كه تمام مسلمانان روي زمين صرفنطر از اينكه كجا زندگي مي كنند، بايد زبان مشتركي داشته باشند كه بتوانند با هم ارتباط برقرار كنند؛ و در كنگرة سالانه كه حق است در مكّه برقرار گردد ؛ زبان قرآن مناسبترين زبان بين المللي مسلمانان مي تواند باشد. امروز شرم آور است اگر مسلمانان كشورهاي مختلف، زبان ارتباطشان با يكديگر و حتي زبان تكلّم در گردهم آئيهاي اسلامي شان را انگليسي يا فرانسه انتخاب كرده باشند.
اگر مسلمانان حتي با حفظ زبانهاي مختلف محلي شان، خود را مكلف بدانند كه نماز را با عربي بخوانند و معناي آنچه را مي گويند بدانند؛ در هر كشوري كه مي روند و در مساجد آنجا در نماز جماعت آنها شركت مي نمايند در موقع نماز احساس غربت نمي كنند و مقدمة‌ آشنائيشان با مسلمانان ديگر فراهم مي شود. و اگر قدم دوّم را بردارند و سعي كنند كتاب قرآن را به زبان اصلي اش خوانده و بفهمند به احتمال زياد مقدمة يادگرفتن زبان قرآن به عنوان زبان دومشان و تدريجاً امكان اتحادشان فراهم مي گردد. و اتحاد همان است كه خداوند در قرآن آن همه در باره اش تأكيد كرده است .
6- معمولاً ما فقط در ركعات اول ودوم نمازهايمان سورة فاتحه را مي خوانيم، در حالي كه مي بينيم برادران اهل سنت اين سوره را در تمام ركعات نماز مي خوانند. با توجه به مطالب بسيار پر معنا و ارزنده اي كه در اين سوره براي نماز خواندن و با خدا حرف زدن موجود است، به نظر مي رسد بجاست كه ما هم اين كار را بكنيم و سورة فاتحه را درتمام ركعات نماز بخوانيم. بعد از سورة فاتحه، آيات مناسب ديگري از قرآن را تلاوت مي كنيم و يا به ستايش و تسبيح خداوند مي پردازيم . در اين جا بايد توجه داشته باشيم كه در موقع نماز خواندن همانطور كه گفتيم، در واقع در برابر خدا ايستاده ايم و با او صحبت مي كنيم. لذا بايد توجه داشته باشيم آيات و يا جملاتي را انتخاب كنيم كه متناسب با موقعيت ما، يعني حرف زدن باخدا باشد. بنابراين نبايد عباراتي را انتخاب كنيم كه با توجه به معناي آن نامناسب براي حضور خدا باشد . ولو اين كه اين عبارات آياتي از قرآن باشند. در واقع مطالبي بايد باشند كه تناسبي براي گفتن به خدا از طرف يك بنده داشته باشد. مثلاً توجه كنيد : ما نمي توانيم آيات سورة " انشراح"را با اين كه همه از قرآن است درنماز بخوانيم و به خدا بگوئيم :
" اَلَم نشرح لك صدرك و وضعنا عنك وزرك الذي انقض ظهرك و رفعنا لك ذكرك. . . : آيا سينه ات را برايت نگشوديم ؟ و بار گرانت را از پشتت بر نداشتيم ؟ باري كه بر پشت تو سنگيني مي كرد . آيا تورا بلند آوازه نساختيم؟ . . . " انشراح (94): 1 الي 4
يا سوره هائي كه با " قُل" يعني "بگو" شروع مي شوند. با اينكه مطالبشان مناسب براي گفتن به خدا مي باشد، ولي به نظر نمي رسد گفتن" قل" لازم باشد. زيرا در برابر خدائيم. و نبايد به خدا بگوئيم: بگو.
وقتي خداوند اين قبيل سوره ها را نازل فرموده، مثلاً فرموده است: قل هو الله احد ، الله الصمد . . به پيامبر و مؤمنين دستورداده است كه" بگو : اوست خداي يكتا، خدائي بي نياز و برآورندة نيازها . . بنابراين كافي است كه همان مطالبي را كه دستور داده است، بگوئيم. يعني بگوئيم هو الله احد، الله الصمد ديگر گفتن كلمه " قل" در برابر خداوند تناسبي ندارد. درست مانند دستوري است كه براي قرآن خواندن داده و فرموده است:
« فَاِذا قَرَاتَ القرانَ فَاستَعِذ بِاللهِ مِنَ الشيطنِ الرَّجيم.: و چون قرآن بخواني، از شيطان رجيم به خدا پناه بر» نحل (16): 98 توجه كنيد ما قبل از شروع به خواندن قرآن، عين آيه اي را كه در اين مورد آمده، نمي خوانيم بلكه امر خدا را در اين مورد اجرا مي كنيم و مي گوئيم اَعوذُ باللهِ من الشيطن الرجيم. ( پناه مي برم به خدا از شيطان رجيم)
يا در مورد درخواستي كه حضرت موسي از خدا كرد، در قرآن مي خوانيم :
« قال رب اشرَح لي صدري و يسرلي امري .. . . . » گفت: اي پروردگار من سينه ام را برايم گشاده گردان و كارم را آسان ساز. وقتي ما هم از خداوند همين كمك را مي خواهيم ديگر كلمة « قال» را مصرف نمي كنيم و مستقيماً مي گوئيم: رب اشرح لي صدري و يسرلي امري الي آخر.
7- از اصول كُلي ديگر درموقع نماز خواندن اينكه طبق آنچه در آيه110 سوره اسراء (17) فرموده است: « . . . . نمازت را نه با صداي بلند بخوان و نه آهسته. بلكه روشي با اعتدال انتخاب كن »
يعني كه در موقع نماز خواندن صدايمان بايد به اندازه اي بلند باشد كه خودمان بشنويم چه مي گوئيم و درعين حال طوري باشد كه ديگران را كه در اطراف ما هستند نيازارد. و در دنبال همين آيه يعني آيه 111 سوره اسراء (17) مي فرمايد:
" قل (بگو) الحمد لله الذي لم يتخذ ولدا ولم يكن له شريك في الملك و لم يكن له ولي من الذُّل وكَبِّرهُ تكبيرا" ( بگو: سپاس خدا ئي را كه نه فرزندي دارد و نه شريكي در ملك. و نه به مذلت افتد كه محتاج ياري باشد ) و بعد مي فرمايد : و كبره تكبيرا ( پس اورا تكبير گوي ، تكبيري شايسته ) كه بنا براين بعد از خواندن اين آيه مي گوئيم : الله اكبر الله اكبر الله اكبر كبيرا . از سياق و موقعيت و پربار بودن اين دو آيه كه پشت سرهم آمده استنباط ميشود كه خداوند مي خواهد ما آيه 111 را در نمازهايمان بخوانيم .
8- درآيه 18 سوره الجن (72) مي فرمايد: " سجده گاهها متعلق به خداست . بنابراين با خدا كس ديگري را نخوانيد " باعنايت به اينكه در موقع نماز خواندن در هر سجده گاهي ، خواه مسجد ، خواه جاي ديگري كه نماز مي خوانيم، بايد توجه مخصوص كنيم كه حقاً در برابر خدا هستيم، بنابراين نام كس ديگري جز خدا را نبايد ببريم. و كسان ديگري را در هنگام نماز خواندن مخاطب قرار ندهيم. همانطور كه توحيد به ما حكم ميكند كه غير خدا را پرستش و بندگي نكنيم، درموقع نماز كه در برابر ذات احديت قرار گرفته و با او حرف مي زنيم ، نام كس ديگري را نبايد ببريم. بنابراين در نمازهايمان نمي توانيم بگوئيم : السلام عليك ايهاالنبي و السلام علينا و علي عباده الله الصالحين( سلام بر تو اي پيامبر، سلام بر ما و بربندگان صالح خدا ) و بجاست كه به عوض اين جملات ختم نماز ، همان آيه اي را بخوانيم كه خداوند در سوره اسراء (17) آيه 111 دستورش را داده است كه در آخر آن، همانطور كه فوقاً ذكر شد، با" الله اكبر، الله اكبر ، الله اكبر كبيرا،" ختم مي شود.
9- در مورد نماز قصر (شكسته ) درهنگام مسافرت، درسوره نساء (4) آيه 101 چنين آمده است :
" و چون در زمين سفر كنيد گناهي نيست اگر بيم آن داشتيد كه كافران به شما زيان رسانند نماز خويش كوتاه كنيد؛ زيرا كافران دشمن آشكار شما هستند." يعني اگر در مسافرت هايمان كه معمولاً شامل تمام مسافرتهاي امروزي ما مي شود چنين ترسي نباشد ، نماز را نبايدكوتاه كرد و شكسته خواند.10- در آيه 103 سوره نساء (4) مي فرمايد: " اگر از وقت نماز مي گذرد ، به هرحالي – ايستاده يا نشسته يا به پهلو دراز كشيده – خدا را به ياد آريد و وقتي كه اطمينانتان حاصل شد، نماز را بپا داريد. چون نماز براي مؤمنين در وقتهاي معين واجب گشته است ." اين موضوع مخصوصاً در مورد نماز هاي ظهر وعصر كه با زندگي ماشيني امروز انجامش را در مواقع تعيين شده مواجه با مشكلات عديده اي مي تواند بنمايد، راهگشاي بسيار جالبي است. بدين ترتيب كه درست موقع نماز درهرجا كه هستيم مي توانيم با مكثي توجه به خدا نموده، ارتباط برقرار كنيم و پس از رسيدن به جائي امن ( منزل و غيره ) نماز قضا را با تشريفات خاص

1 comment:

Anonymous said...

چرا آیه103 سوره نساء (4) را این طوری معنی کرده اید: اگر از وقت نماز مي گذرد...
در حای که این طور معنی کرده اند:و چون نماز را به پايان برديد ...


ترجمه فولادوند
و چون نماز را به جاى آورديد، .


ترجمه مجتبوی
پس چون نماز- نماز خوف- گزارديد
ترجمه مشکینی
و چون نماز (خوف) را تمام كرديد


ترجمه بهرام پور
و چون نماز را به پايان برديد،