Thursday, January 31, 2008

چرا مسلمانان جهان همه گرفتارند ؟

3 مارچ 2002


در مجمعي ديني كه در حدود 15-16 سال قبل در ونكوور تشكيل شده بود ، رشاد خليفه - نقل به مضمون - گفت اكثر كساني كه امروز در دنيا خود را مسلمان مي دانند ، بنا به تعريف قرآن ، ُمخلصانه ُموحّد نيستند . و شايد هم ُمشرك باشند ولي خودشان نمي دانند . چون ممكن است غير از خدا ،كسان يا چيزهاي ديگري را هم بپرستند و حوائج خودرا از آنها هم بخواهند . به آنها هم متوسّل شوند و نذر ونيازشان و ِسّر و رازشان با آنها باشد . من و شما و هرمسلمان ديگري بايد خودمان را امتحان كنيم و به بينيم نكند واقعاً ما هم ُمشرك هستيم و خيال مي كنيم ُموحّديم . نكند ندانسته پيرو شيطانيم ، ولي خيال مي كنيم پيرو قرآنيم . نكند در اشتباهيم ولي خودمان نمي دانيم . و نمي دانيم هم كه نمي دانيم . من كه سالها بود در بارة اين كه واقعاً چرا مسلمانان دنيا همه گرفتارند فكر مي كردم ، پس از شنيدن اين مطلب ، با كنجكاوي هرچه تمامتر رفتار و گفتار و كردار و باورهاي ديني خودم و نزديكانم و دوستانم را از نزديك دقيقاً مشاهده و صحّت نظرات رشاد را در بيشتر موارد ملاحظه نمودم . حال مي خواهم راهي را كه براي آزمايش شخص خودم رفتم برايتان توضيح دهم . شايد مفيد به فايده اي باشد . قبل از اين كه خود را آزمايش كنم ، لازم بود كه تعريف مشخص ِشرك و قُبح آن را از زبان قرآن بشنوم .از مطالعة‌دقيق قرآن فهميدم كه :
1- نزد خدا هيچ گناهي بالاتر از شرك نيست . مي فرمايد : يقيناً خداوند كساني را كه ُمشرك شوند نمي بخشد . ولي هر گناه ديگري غير از اين را به هركه بخواهد[1] مي بخشد . هركس به خدا ِشرك آورد ، به يقين دروغي ساخته و گناه عظيمي مرتكب شده است . هركس به خدا ِشرك آورد ، گمراه شده ، آن هم در راهي بسيار پرت و دور افتاده .“ نساء (4) :48 و 116 . مي فرمايد :. . هركس براي خدا شريك قائل شود ، خدا بهشت را بر او حرام مي كند و جايگاهش آتش است “مائده (5) : 72 دقت كنيد خداوند مي فرمايد تنها گناهي را كه نمي بخشد و جايگاه ُمرتكبش را درآتش معرفي مي كند ، ِشرك است . يعني كه ِشرك در نزد او ، از لامذهبي و خدانشناسي هم بدتر است .
2- پيام تمام پيامبران به مردم همين بود . پيامشان اين بود كه غير از خدا معبودي نگيرند . ولي شيطان هم تمام تلاشش اين بوده است كه بني آدم را مرتكب گناهي نا بخشودني يعني ِشرك كند . در قرآن مي خوانيم (شيطان گفت) ”حال كه مرا نوميد ساختي ، در صراط مستقيمت در كمينشان مي نشينم از جلو و عقب و راست و چپ بسراغ آنها ( ابناء بشر ) مي روم و بيشترينشان را سپاسگزار نخواهي يافت “. اعراف (7) :16 و 17 صراط مستقيم يعني همان راهي كه مؤمنين مي خواهند بروند . اهميت موضوع مخصوصاً زماني بيشتر روشن مي شود كه مي بينيم خداوند به پيامبرش مي فرمايد :” اكثر مردم ايمان نمي آورند ، هرقدر هم كه تو بدان حريص باشي . و بيشتر آنها ايمان نمي آورند ، مگر اين كه ِشرك هم مي ورزند .“ يوسف(12) :103 و 106. باز مي فرمايد :” به تو و به پيامبران قبل از تو وحي شده است كه اگر ِشرك آوري ، عملت باطل و از زيانكاران خواهي شد . بلي تنها خداي را بندگي كن و از سپاسگزاران باش “.زمر(39) :65 و 66 . نكته قابل توجه در آيات فوق اين است كه خدا بما گوشزد مي كند كه ِشرك بلائي است خزنده ، مراقب باشيد . همان اقليّت مؤمن شده هم نمي توانند از َشرّش در امان باشند . چون اكثرشان در معرض خطر ُمشرك شدن هستند . حتي پيامبران هم بايد هميشه هوشيارانه از اين خطر بر حذر باشند .
3- شِرك بلائي است نا پيدا : مي فرمايد : روزي كه همه را گرد آوريم و به آنها كه شرك آورده اند بگوئيم : آنها ئي را كه خيال مي كرديد ُشركاي خدايند ، كجايند ؟ عذرشان همين است كه گويند : پروردگارا ، قسم به خدا كه ما ُمشرك نبوديم . ببين چگونه به خودشان دروغ مي گفتند و آنچه را كه پيش خود ساخته بودند ،‌ برايشان گمراهي بود . انعام (6) : 22 الي 24 . يعني درهمين دنيا بسيار امكان دارد كه شخص ندانسته و نفهميده ، در دام ِشرك بيفتد . خيال مي كند ُموحّد است ،‌ در حالي كه به تعريف قرآن ُمشرك است . ‍حال به بينيم واقعاً ِشرك چيست ، كه حتي ممكن است شخصي را ناخواسته و غافل گيرا نه مبتلا كند ؟
4- شِرك چيست و ُمشرك كيست ؟ بعضي مي گويند : ُمشركين زمان پيامبر كساني بودند كه خدا را قبول نداشتند و ُمجسّمه هائي را كه خودشان از سنگ ، چوب ، خمير ، يا خُرما درست كرده بودند ، خالق عالَم مي دانستند . بعضي ديگر مي گويند : نه ، اعتقاد مشركين براين بود كه روح ُمجسّمه ها و ُبتهايشان در كار خلقت آفرينش با خدا شركت داشته اند . هردوگروه مي گويند : توسّل به بزرگان و مقّربين درگاه الهي و واسطه قرار دادن آنها براي نزديكي به خدا ، نه تنها ِشرك نيست ، بلكه لازم و از جمله واجبات مسلماني است . حال اجازه دهيد تعريف ُمشركين را از زبان قرآن بشنويم . مي فرمايد :
( اي پيامبر به ُمشركين ) بگو : چه كسي از آسمان و زمين به شما روزي مي دهد ؟ كيست كه شنوائي و بينائي مي بخشد ؟ زنده را از ُمرده و ُمرده را از زنده پديد مي آورد و امور را سامان مي دهد ؟ خواهند گفت: خدا . بگو آيا پروا نمي كنيد ؟ يس (10) : 31 . باز مي فرمايد :
” بگو اگر مي دانيد زمين و آنچه در زمين است از آن كيست ؟ خواهند گفت : از آن خدا . بگو پس چرا پند نمي گيريد . بگو صاحب اختيار آسمانهاي هفتگانه و عرش بزرگ كيست ؟ خواهند گفت :‌ خدا . بگو پروا نمي كنيد .بگو : اگر مي دانيد هستي هر چيزي در دست كيست ؟ كيست آن كه به همه پناه مي دهد و كسي را براي پناه خود نمي خواهد ؟ خواهند گفت :‌خدا . بگو : پس چرا جادو شده ايد ؟“ مؤمنون (23) : 84 الي 89 . باز مي فرمايد :
” آگاه باشيد كه دين خالص ( بدون ِشرك ) خاص خداست ؟ و آنان كه غير از او را به كارسازي انتخاب كرده اند (مي گويند) : ما اينها را فقط براي تقرّب به خدا خدمت مي كنيم . خداوند در آن چه اختلاف مي كنند ، ميانشان ُحكم خواهد كرد . خداوند دروغگوي نا سپاس را هدايت نمي كند . زمر(39) : 3 . باز مي فرمايد :
” سواي خدا چيزهائي را بندگي مي كنند كه نه ضرري به آنها مي رساند و نه نفعي برايشان دارد و مي گويند : اينها شفيعان ما نزد خدا هستند . بگو : آيا به خدا از چيزي خبر مي دهيد كه در زمين و آسمانها از آن سراغي ندارد ؟ خدا منزه و بالاتر از آن است كه برايش شريكي بسازيد . يس (10) : 18 . باز مي فرمايد :
” آيا سواي خدا شفيعاني اختيار كرده اند ؟ بگو : حتي اگر آن شفيعان قدرت انجام كاري نداشته باشند و چيزي نفهمند ؟ بگو :‌ شفاعت كُلاّ از آن خداست . فرمانروائي آسمانها و زمين از آن اوست . سپس همه به نزد او باز گردانده مي شويد زمر (39) :43 و 44 . باز مي فرمايد :
” بگو ، چه كسي شما را از وحشتهاي خشكي و دريا مي رهاند . او را با تضرع وزاري مي خوانيد كه اگر ما را از اين مهلكه نجات دهد ، از سپاسگزاران خواهيم بود . بگو خداست كه شما را از آن مهلكه و از هر اندوهي مي رهاند . باز هم به او شرك مي آوريد ؟ بگو او قادر است كه از بالاي سر ، يا از زير پايتان عذابي برايتان بفرستد يا شما را گروه گروه به جان هم بيندازد و خشم و كين گروهي را به گروه ديگر بچشاند . بنگر كه آيات را چگونه گوناگون بيان مي كنيم ، باشد كه به فهم دريابند .“ انعام ( 6) : 63 الي 65 :
چنانكه ملاحظه مي كنيد بنا به تعريف قرآن ،‌ ُمشركين معتقد به وجود خدا به عنوان خالق همه آسمانها و زمين و صاحب هستي تمام كائنات بودند ، ولي در عين حال ُبتها ، يعني چيزهاي ديگري غيراز خدا را براي َتقرّب به ذات احديت و واسطه وشفيع قرار دادن آنها به درگاه خدا نيز قبول داشتند و آنها را تعظيم و تكريم مي كردند و از آنها طلب كمك مي نمودند خوب توجه كنيد ، آن هم توجهي دقيق به خداي مهرباني كه فرموده است :
” ما آدمي را آفريده ايم و از وسوسه هاي نفس او آگاهيم . و از شاهرگ گردن به او نزديكتريم .“ ق (50) : 16
” پروردگارتان گفت : مرا بخوانيد تا اجابتتان كنم . .“ غافر (40) :60 خطاب به پيامبر مي فرمايد :
” چون بندگانم در باره من از تو مي پرسند ، بگو : من به آنها نزديكم . دعاي دعا كننده را اجابت مي كنم . پس به نداي من پاسخ دهند و به من ايمان آورند ، تا اينكه هدايت شوند“ بقره (2) : 186 :
نكته مهم اين كه براي اجابت دعا و هدايت دعا كننده فقط دو شرط قائل شده است . يكي ايمان مخلصانه بخدا ( يعني دعا كننده با توجه كامل به خدا و از صميم قلب دعا كند ) و ديگر اين كه دعا كننده مطيع خدا باشد و به عبارت آيه فوق به نداي خدا پاسخ داده باشد و دستورات او را انجام داده باشد . و مي دانيم كه اولين و مهمترين دستور الهي كه تمام پيامبرانش را به همين خاطر فرستاده است ، اين كه بندگانش غير از خدا به هيچ چيز و هيچ كس ـ براي اداي حاجاتشان ـ َسر تعظيم فرود نياورند . با اعتماد كامل به نفس ، فقط توجهشان به خدا باشد و تنها از او طلب كمك نمايند . تنها او را بندگي كنند و بس . و تنها به او توكّل داشته باشند و بس .بنابراين اگر كسي دانسته ياندانسته ُمشرك بود؛ نبايد توقع اجابت دعايش را داشته باشد .
همانطور كه مي دانيم اولين پيام پيامبر اسلام اين بود : قولوا لا اله الا الله تفلحوا . يعني بگوئيد كه هيچ معبود و صاحب اختياري جز خدا نيست تا رهائي يابيد . رهائي از تمام خرافات و بند هاي سنتي گذشتگان ، رهائي از تمام اسارتهاي فكري ، از تمام باورهاي باطل . تا به خود خودتان بازگرديد ، ‌اعتماد به نفس پيدا كنيد ، و امكان شكوفا شدن استعدادهاي درخشان نهفته خدادادتان فراهم شود و رستگار شويد . همانطور كه ايرانيان دوره ساساني با آمدن اسلام از اسارت جامعه طبقاتي نجات پيدا كردند و استعدادهايشان آزاد و شكوفا شد و دانشمندان دنيا پسند – بمعناي واقعي كلمه – به دنياي متمدن آن روز عرضه كردند . همانطور كه در رنسانس ، اروپائيان خود را از ُسلطه كشيشان ُمشرك نجات دادند و ازكليساي آنها بريدند و به خداي تنها - بدون وسيله و واسطه - پيوستند . خود را از تمام بندهاي شرك آزاد نمودند و استعدادهاي نهفته شان ظاهر شد رشد كرد ، بارورگرديد و رستگار شدند .عصرفروغ اروپا ، در واقع عصر بريدن مردم از خدا و از دين خدا نبود عصر بريدن از ُبتها و باورهاي خرافي مربوط به كليسا بود عصر نجات از بندهاي اسارت آور كشيشان بود و عصر ُُموحّد شدن . گو اينكه تعداد - البته كمي - از اعتراض كنندگانِ عليه كليسا ، مطلقاً از دين بريدند و لا مذهب شدند ؛ ولي با آن چه از قرآن آموخته ايم ، در نزد خداوند ، بدون دين بودن بمراتب بهتر از ديندار بودن ُمشرك است . و به همين دليل بود كه اروپائيان با اين كارشان يعني بعد از نجات دادن خودشان از شرك كليسا ، مستحق شدندكه خداوند نكبت و ادبار را از آنها دور كند و نعماتش را به آنها ارزاني دارد .
رشاد خليفه – نقل به مضمون – مي گفت : من اگر فردي با هوش و نكته سنجم ، خود را در بوته آزمايش قرار مي دهم تا حقاً برايم ـ لا اقل براي خودم ـ روشن شود كه آيا بمعناي صحيح كلمه خدا پرستم ؟ آيا واقعاً موحّدم ؟ آيا غير از خدا هيچ موجود ديگري را همرديف خدا قرار نمي دهم و حوائجم را از او نمي خواهم و او را درخوب و بد زندگي خود مؤثر نميدانم ؟ براي درك اين مطلب ،‌ سردرگريبان مي كنم و بخودم مي گويم :‌ فلاني تو اول فكركن كه ُمتّهم به شرك هستي . بايد دفاع و خود را تبرئه نمائي .كلاه خود را قاضي و شخص خودت را محاكمه كن و كليه اعمال و اعتقادات خودت را زير ذره بين بگذار تا لا اقل بخودت ثابت كني كه ُمشرِك نيستي و ُموحّدي . سعي كن به خودت راست بگوئي و چيزي را پنهان نكني ، تا شايد حقيقت را پيدا و عنداللزوم خود را اصلاح كني .
قرآن براي روشن شدن اين امر و تشخيص بين ُمشرِك و ُموحّد ، ضوابطي كاملا گويا و متقن تعيين كرده كه هركس مي تواند با كمك آنها اعمال و اعتقادات خود را بسنجد و اگر خداي نخواسته ُمشرك است و نمي داند ،‌ برايش روشن شود . درست همانند كسي كه از بيماري قندش كاملاً بي اطلاع است و تنها پس از آزمايشات مناسب دقيق طبي ، حقيقت برايش روشن مي شود و مي تواند خود را معالجه يا كنترل كند . اين ضوابط عبارتند از :
ضابطه اول – نداشتن اعتقاد به كسي يا چيزي غير از خدا ( بااصطلاح ” زيرخدا “ ) براي رفع حاجات و يا به عنوان وسيله و شفيع براي تقرب به خدا . كلاه خود را قاضي كنم كه آيا به كس يا چيزي غير از خدا به عنوان رفع حاجاتم ( حاجاتي كه معمولاً بايد فقط ازخدا خواست ) مراجعه مي كنم . نذر و نيازم را به درگاهش مي برم ؟ آيا قبور بزرگان دين ، مانند پيغمبر ، امامها ، امامزاده ها ، سيدها ، پيرها ومرادها و چيزهائي چون سقاخانه ها ، درختان كهن و غيره را مي پرستم ؟ آيا انسانهائي زنده ، يعني بندگاني از خدا هستند كه بدين منظور مورد ستايش وپرستشم باشند ؟ پرستش بمعناي اينكه از آنها طلب كمك و مساعدت نمايم ؟ با آنها راز و نياز كنم ؟ حاجات و نذوراتم را به آنها عرضه دارم و ُمراد بطلبم ؟ و چيزهائي را كه بايد معمولاً از خدا خواست ، ‌ازآنها بخواهم ؟ و بطور خلاصه غير از خدا آنها را هم در بد وخوب زندگيم دخيل بدانم ؟ اگر جواب مثبت است ، ممكن است متاَسفانه ندانسته ُمشركم . و بايد هرچه زودتر خود را نجات دهم . آيه 18 سوره يس ( 10 ) و آيات 3 ،43 ،44 سوره زمر ( 39 ) كه قبلاً گفتم ، مؤيد اين ضابطه است .
ضابطه دوم – پرداختن زكات و اعتقاد به آخرت : خداوند خطاب به پيامبر مي فرمايد :
” بگو ، من بشري همچون شما هستم . به من وحي شده كه خدايتان خدائي است يكتا . پس با استواري بدو روي آوريد و از او آمرزش بخواهيد . واي بر مشركان ، آنها كه زكات نمي دهند و به آخرت ايمان ندارند“ .فصلت (41 ) : 6.7
آيا من زكات مي دهم ؟ آيا به آخرت ايمان دارم ؟ درك اين كه زكات ميدهم يا نه آسان است . چون ُُمشخصاً خودم مي دانم. و اما تعيين اين كه به آخرت ايمان دارم يا نه، به اين آساني نيست. ولي با عنايت به آيه 45 سوره الزمر(39) ميتوان آن را معلوم نمود كه مي فرمايد : ” وقتي نام خدا به تنهائي ذكر شود قلوب آنهائي كه به آخرت ايمان ندارند ،‌ مشمئز مي شود . و وقتي كه نام كسان ديگري غير از خدا نيز برده شود ،‌ بشاشت به آنها دست مي دهد .“
بنابراين من بايد به بينم آيا وقتي كه نام خدا به تنهائي برده شود، قلبم مشمئز مي شود . يعني بايد حتماً نام ديگري غير از خدا هم برده شود ،‌ تا خوشحال شوم و بشاشتي بمن دست دهد ؟ مثلاً وقتي مي شنوم كسي مي گويد : اشهد ان لا اله الا الله ، حتماً بايد پشت سرآن بگويد اشهد ان محمداً رسول الله ؟ يعني بردن اسم خداي تنها برايم كافي نيست و احساس كمبود مي كنم و راحت و خوشحال نيستم، و حتماً بايد بدنبالش اسم كسان ديگري غير از خدا را هم ببرند تا راحت و خوشحال شوم ؟ با اين ترتيب من مي توانم در گوشه اي تنها ، خودم را آزمايش كنم كه آيا طبق اين ضابطه به آخرت ايمان دارم و نتيجتاً يكتا پرست و ُموحّدم يا نه . شايد واقعاً از ابتدا ُمشرك بوده ام و خودم هم نمي دانستم . خيال مي كردم خدا پرستم . و حال آنكه شيطان فريبم داده و ُمشركم كرده بوده .يا از دوران كودكي اسلام را برايم چنين معرفي كرده بودند و من جاهل و غافل مانده بودم .
مأموريت اساسي پيامبر اسلام و مأموريت اساسي تمام پيامبران خدا ، در واقع فقط همين بوده است كه بمردم بگويند هيچ كس و هيچ چيز را غير از خدا نپرستيد . حوائج خود را از هيچ كس و هيچ چيز غير از خدا نخواهيد . و از هيچ كس طلب ياري و مددكاري نكنيد . هيچ كس ، بمعناي واقعي كلمه ، هيچ كس . نه موسي ،‌ نه عيسي ، نه محمد و نه هيچ پيشواي ديني و نه هيچ صاحب منصب و يا مالك زر و زوري . فقط خدا . اگر هر كدام از اشخاص ، اشياء و غير و ذالك را جز خدا مورد ستايش قرار دهيم و حاجات خود را از آنها بخواهيم ، ندانسته در دام شيطان افتاده ايم كه به عظمت خدا قسم خورد كه همه شا ن ( اولادان آدم ) را گمراه مي كنم . سوره ص (38) : آيه 82 .
ضابطه سوم – آيات 45 و 46 سوره اسراء (17) سوّمين ضابطه را در اختيار ما قرار مي دهند . در اين آيات خطاب به پيامبر مي فرمايد : ” و چون قرآن را قرائت كني ، ميان تو و آنها كه به آخرت ايمان ندارند پرده اي نامرئي قرار مي دهيم و بر دلهايشان پرده و بر گوشهايشان سنگيني مي نهيم ، تا آن را در نيابند . و چون درقرآن پروردگارت را به تنهائي ياد كني آنان روي گردانده گريزان شوند .“ لازمه درك معناي قرآن و فهميدن پيام خدا ، اعتقاد كامل به حتمّيت آخرت است . اين ضابطه بما مي گويد كه اگر كسي به آخرت ايمان نداشته باشد و در نتيجه ُمشرك باشد ، گرچه دكترا در ادبيات عربي داشته باشد ، قادر به درك معناي قرآن نيست . حال با توجه به اين ضابطه من مي توانم خودم را آزمايش كنم كه آيا درك و قبول قرآن برايم آسانتر است ،‌ يا درك و قبول مطالب كتابهاي ديگري كه بنام دين عرضه مي شود . آيا علاقه من به خواندن قرآن بيشتر است ، يا به خواندن كتابهائي مانند صحيح بخاري ،‌ صحيح ُمسلم ، اصول كافي ، بحارالانوار ، وسائل الشيعه ، مفاتيح الجنان و كتابهاي ديگر ديني . اگر صادقانه فهميدم كه از خواندن قرآن حتي به زبان خودم خوشم نمي آيد و فكر مي كنم از آن چيزي نمي فهمم ، امكان دارد واقعاً به آخرت ايمان ندارم و امكان دارد كه ندانسته و نخواسته ُمشركم .
ضابطه چهارم – ترك نكردن قرآن . اين ضابطه را از آيات 27 الي 31 سوره فرقان (25) مي توان استخراج نمود كه مي فرمايد: (در روز قيامت) ” روزي كه ُمشرك دست خود به دندان گزد و گويد : اي كاش راهي همآهنگ با رسول را در پيش گرفته بودم . وآي بر من اي كاش فلان را به دوستي نگرفته بودم . با اينكه قرآن به من رسيده بود ،‌ مرا از پيرويش باز مي داشت . و اين شيطان فرو گذارندة انسان است . و پيامبر مي گويد : پروردگارا ، قوم من ترك قرآن گفتند . و اين چنين براي هر پيامبري دشمني از ميان مجرمان قرار داديم . تنها پروردگار تو براي هدايت و ياري تو كافي است “. ترك كردن قرآن و مانع شدن مردم از دسترسي به قرآن از خصوصيات ُمشركين است .
رشاد خليفه – نقل به مضمون – مي گفت: كساني كه پيغمبر و پيشوايان و امامان ُامّت را مي پرستند و از آنها حاجات خود را مي خواهند و قرآن را كنار مي گذارند و كتب ديگري را كه به پيامبر و ائمه نسبت داده اند ، به عنوان منابع امور ديني مي خوانند و پيروي مي كنند ، درحقيقت دشمن پيامبر هستند . بر تاًييد اين مطلب ،آيات 112- 115 سوره انعام ( 6 ) را مي آورد كه مي فرمايد : ” و اين گونه براي هر پيامبري دشمناني از شياطين انس و جن قرار داديم كه بعضي از آنها سخناني آراسته و فريبنده درست نموده و به يكديگر القاء كنند . اگر پروردگارت مي خواست ، چنين نمي كردند . پس آنها را با دروغشان واگذار .“
چرا خدا خواسته است كه دشمنان پيامبر چنين سخناني بسازند و آنها را به او نسبت دهند ؟ درآيه بعد ، علّتش را مي گويد :
” تا آنان كه به آخرت ايمان ندارند ، گوش دل بدان سپارند و مورد پسندشان قرار گيرد و هرچه در خورشان است انجام دهند .“
مشيت ازلي خداوند در اين است كه مؤمنين و كافران را از هم جدا نمايد و سزا و جزاي مناسب دهد . خدا خواسته است اين قبيل افتراها و دروغها توسط دشمنان پيامبر ساخته شود تا كساني كه واقعاً به آخرت ايمان ندارند جلب شوند و از مؤمنين به آخرت جدا گردند . چطور مي توان گفت كه منظور از اين سخنان آراسته و فريبنده همان منابع ديني غير از قرآن است ؟ آيه بعدي مؤيد اين معنا است :
” آيا داوري جز خدا بجويم ؟ و حال آنكه او خدائيست كه كتابي با تفصيل برايتان ، فرستاده و اهل كتاب مي دانند كه بحق از جانب پروردگارت نازل شده است . پس از شك آورندگان مباش .“
در حقيقت دستور الهي اين است كه غير از قرآن ، هيچ نوع مطلب و كتاب ديگري به عنوان كتاب ديني ، مورد قبول مؤمنين قرار نگيرد . و در اين مورد قرآن به دنبال آيات فوق مي فرمايد :
”كلام پروردگارت در راستي و عدالت به حدكمال است . كلماتش تغيير نمي كند . و او شنوا و داناست .“
اگر من واقعاً قرآن را كلام خدا مي دانم ، منطق و عقل حكم مي كند كه وقتي مي گويد قرآن مفصل و كامل است ، آن را باور نمايم و چيز ديگري را به عنوان ُمكمّل بدان نيفزايم . در اين جا بنظر مي رسد بي مناسبت نباشد كه متن آيه 19 سوره انعام را ياد آور شوم كه خطاب به پيامبر مي فرمايد :
” بگو گواهي چه كسي برتر و بزرگترين است . بگو خدا ، كه ميان من و شما گواه است كه اين قرآن به من وحي شده است تا شما و هركس ديگر را كه به او برسد ، هشدار دهم . آيا نظر مي دهيد كه با خدا معبودان ديگري هم هستند ؟ بگو من چنين نظري نمي دهم . بگو محققاً تنها او معبود يگانه است . و من از آنچه شما شريك او قرار مي دهيد ، بيزارم
جوهر پيام پيامبر اكرم اين بود كه : خداي واحد ، تنها معبود و پناهگاه بشر و كتاب قرآن تنها مأخذ مطمئن عاِلم پسند به عنوان قوانين اساسي لايتغير زندگي اوست . و قبول هر نوع مأخذ وهر چيز ديگري در واقع قبول شريكاني براي خداست . و اين دقيقاً همان است -كه با تأكيد بسيار زياد در قرآن - از نظرالهي ِشرك محسوب مي شود و نا بخشودني است .
دستورات الهي همانند دستورات كتاب طباخي است . هركس در هر گوشه اي از دنيا آن دستورات را دقيق تر اجرا كند ، غذاي بهتري نصيبش مي شود . با جلد ترمه گرفتن كتاب طباخي و يا با آب طلا نوشتن جملات آن و با بوسيدن و بالاي سر گذاشتن آن غذاي خوب بدست كسي نمي رسد . هر جماعتي- صرفنظر از اينكه خود را داراي چه مذهبي و چه معتقداتي بداند - هرقدر معروفهاي قرآن را دانسته يا ندانسته ، با ذكر مأخذ ويا بدون ذكر مأخذ ، بهتر و دقيقتر اجرا كند ، به همان نسبت گشايش و آساني زندگي برايش بيشتر فراهم مي شود . و هرقدر منكرات
قرآن را باز هم دانسته يا ندانسته بيشتر اجرا نمايد ، نكبت و ادبار بيشتري در زندگي همين دنيا ( كاري هم به آخرت نداريم ) نصيبش مي شود . قانونمندي الهي است كه اگر دست به آتش بزني دستت مي سوزد . گبر و مسلمان و يهودي و نصراني و لامذهب هم كه باشي فرق نمي كند ، مي سوزد . كارهاي خوب و بد انسانها هم همين است و جز اين نيست . حساب و كتاب آخرت جداست و ما در اين مورد بحثي نمي كنيم . بايد يقيناً بدانيم كه هيچ قوم و نژاد و طايفه اي بدان خاطر يا بخاطر صرفاً ادعاي پيرو فلان دين بودن ، نزد خدا بالاتر و يا پائين تر از ديگران نيست . تنها ِملاك ارزش و عزت هركس در نزد خدا ميزان تقوي و درستكاري اوست . ُحجرات (49) : 13
حال مصلحين قوم و كليه دولتمردان مسؤل و علاقه مند در كشورهاي اسلامي بجاي اينكه بدبختيها و گرفتاريهاي جامعه شان را بدون ارائه هيچ دليل قانع كننده اي به گردن عمرو و زيد و يا به گردن شياطين بزرگ و كوچك و استكبار جهاني بيندازند، خوب است كُلاه خود را قاضي كنند و اولين آزمايششان روي شخص خودشان و نزديكانشان و هموطنانشان باشد ، كه آيا قبل از هر چيز ُموحّدند يا ُمشرِك . و اگر ُُموحّدند ، تا چه اندازه دستورات دست نخورده و تحريف نشدة خداوند رب جليل ، يعني قرآن را اجرا مي كنند . يقين اينكه اگر ُمخلصانه تحقيق كنند و از پروردگار عالميان طلب هدايت نمايند ، برايشان روشن مي شود . معايب را مي بينند و مي توانند خود را اصلاح كنند و مقدمه نجات مردم را از گرفتاريها فراهم آورند . من خود اين راه را رفته ام و به نتيجه رسيده ام . البته صبر ، جرأت دانستن و پيگيري لازم دارد ، كه آن را هم خداوند مهربان به خواستاران مي دهد . و من الله التوفيق


[1] -هرجا در قرآن بحثي آمده است كه اگر خدا ”بخواهد“ منظور ” قانونمندي “ خداست ـ قانوني كه آتش بسوزاند و يخ سرد كند ـ پس اگر من دستم را به آتش بزنم ”خدا“ يعني ” قانونمندي “ او خواسته است كه دستم بسوزد . و اگر به يخ بزنم خدا خواسته است كه دستم خنك شود . همين طور است نتيجة قهري تمام كارهاي خوب و بد .

No comments: